هرگاه میشنوم که سخنران مراسم فارغالتحصیلی، دانشجویان را ترغیب میکند که «وارد جامعه شوید و رهبر باشید» میخواهم بایستم و با صدای بلند بگویم «نه!!! لطفا رهبر نباشین، مگه اینکه دلیل موجهی برای رهبر بودن داشته باشین، که احتمالا هم چنین دلیلی ندارین!» بگذارید توضیح دهم.
این کتاب یازده یا دوازدهمین تالیف من در باب کسبوکار است، البته بستگی دارد به اینکه چطور آنها را بشمارید. اگر کسی میخواست مطالعه کتابهای مرا شروع کند، به او میگفتم که ابتدا همین کتاب را بخواند.
چراکه اغلب دیگر کتابهایم بر «چگونگی» رهبر بودن تمرکز دارند، ازجمله اینکه: چگونه میتوان یک سازمان سالم را اداره کرد (کتاب مزیت)، چگونه میتوان تیم منسجمی را هدایت کرد (کتاب پنج دشمن کار تیمی) و چگونه میتوان گروهی از کارکنان را مدیریت کرد. هرچند در طی سالها، به این نتیجه رسیدهام که برخی افراد دستورالعملهایم را نمیپذیرند چراکه از همان ابتدا برای رهبر شدن انگیزه[ی اشتباهی] داشتهاند.افراد زیادی در دوران کودکیام من و دوستانم را تشویق میکردند که رهبر شویم. توصیههایشان را پذیرفتم و از زمانی که توانستم سرگروه یک تیم باشم یا شورای مدرسه را اداره کنم، به دنبال فرصتی برای رهبریِ افراد و سازمانها بودم. اما مثل خیلیها، همیشه به این فکر میکردم که چرا باید رهبر میشدم؟!بدیهی است که انگیزه اولیه برای بیشتر جوانها و بسیاری از مسنترها، مزایایی است که رهبربودن به همراه دارد؛ مثل شهرت، موقعیت و قدرت. اما افرادی که با این چیزها ترغیب میشوند، وقتی میبینند رابطه چندانی بین انجام وظایف و رسیدن به آن پاداشها وجود ندارد، اصول رهبری را نمیپذیرند. آنها تصمیم میگیرند به جای کمک کردن به افراد تحت رهبریشان، وقت و انرژیشان را صرف همان چیزهایی میکنند که دنبالش بودند. این تفکر به همان اندازه که خطرناک است، شایع هم هست. هدف از تالیف کتاب «انگیزه» کاهش شیوع این نگرش است.امیدوارم این کتاب به شما در درک، و شاید، در تطبیق انگیزههایتان برای رهبری کمک کند به طوری که بتوانید ماهیت سخت و حساس رهبری سازمان را دریابید. و شاید، به شما کمک کند تا به این نتیجه خوشایند برسید که شاید اصلا نمیخواهید رهبر باشید و به خود اجازه دهید که در جایگاهی دیگر، از استعدادها و علائقتان به شکل بهتری استفاده کنید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.