هریک از ما در طول زندگیمان خواهناخواه با افراد سمی مختلفی مواجه میشویم که موجب دردسر و رنجش ما میشوند و زندگیمان را تلخ و تار میکنند. بعضی از این افراد رئیس ما، بعضی از آنها همکار و عدۀ دیگری هم از دوستانمان هستند.
آنها از دور جذاب، دلنشین، روحافزا و بااعتمادبهنفس بهنظر میرسند. تصور میکنیم این افراد میتوانند با ایدههای درخشان خود به ما کمک کنند، اما امان از روزی که باطن آنها بر ما آشکار شود. ما تنها زمانی متوجه میشویم اعتمادبهنفس این افراد ساختگی یا غیرعقلانی است که دیگر خیلی دیر شده است. این تیپها اغلب توجیههای درجه یکی نیز برای اعمال خود میآورند و ما را سردرگمتر میکنند، یا عدهای را سپر بلا میکنند و تقصیرها را گردن آنها میاندازند.
اغلب، مشابه این احساس گیجی و سردرگمی، درمورد خودمان و رفتارمان نیز به ما دست میدهد. مثلاً ناگهان سخنی به زبان میآوریم و موجب رنجش اطرافیان خود میشویم. یا شاید با فردی وارد رابطۀ عاطفی میشویم که دقیقاً نامناسبترین و بهدردنخورترین نوع شریک عاطفی برای ماست و ما این را میدانیم،اما نمیتوانیم جلوی خودمان را بگیریم. در چنین شرایطی تعجب میکنیم و میپرسیم: چه بلایی سر من آمده است؟
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.